شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۰۷:۳۵
۰ نفر

ترجمه - احسان شریف روحانی: عبدالامیر در شهر کویته پاکستان معلم شیمی است. روز 16فوریه در چرت بعدازظهر بود که ناگهان خانه‌اش لرزید و غرش مهیبی فضا را پر کرد.

کشتار به شیوه پسرعموهای طالبان

مادر و خواهرانش فریادکنان به بیرون از خانه دویدند، اما بیرون که رسیدند دیگر هیچ اثری از آن صدا نبود. عبدالامیر به پشت‌بام رفت تا ببیند قضیه از چه قرار است. در فاصله یک مایلی در جنوب خانه آنها توده غلیظی از دود سفید فضا را پرکرده بود. آنجا همان بازاری بود که شاگردهایش بعد از کلاس‌های انگلیسی آخر هفته خوراکی می‌خریدند. او بلافاصله پایین آمد، موتورش را سوار شد و به محل حادثه رفت. البته می‌دانست کارش احمقانه است چون در بمب‌گذاری پنج هفته پیش، افرادی که برای کمک آمده بودند در اثر انفجار بمب دوم کشته شدند.

عبدالامیر به سرعت در خیابان‌ها حرکت می‌کرد و از میان مردمی که از محل حادثه فرار می‌کردند می‌گذشت. سرانجام به مقصد رسید اما با صحنه‌ای روبه‌رو شد که حتی از آنچه تصور می‌کرد وحشتناک‌تر بود. انفجار آنقدر شدید بود که نمی‌شد گفت بازار خراب شده بلکه از صحنه روزگار محو شده بود. افرادی که برای خرید آمده بودند و همچنین ساکنان ساختمان‌های دور و بر هم به همین سرنوشت دچار شده بودند. تا شعاع 100متری، همه‌‌چیز با خاک یکسان شده بود و فقط چارچوب فلزی شعله‌ور چند خودرو به چشم می‌خورد. بوی مواد شیمیایی مشتعل همه جا را پر کرده بود. عبدالامیر بعدا فهمید که بیش از پنجاه نفر از دانش‌آموزانش زخمی شده‌اند. یکی از دانش‌آموزان مورد علاقه‌اش شش روز بعد در اثر جراحات وارده درگذشت. 17دانش‌آموز و دو آموزگار در یک مدرسه کشته شدند به‌گونه‌ای که هیچ‌چیز از اجسادشان باقی نمانده بود. آن روز بمب دومی منفجر نشد، البته نیازی به آن هم نبود چون در اثر تجربه انفجارهای قبلی، فقط چند آمبولانس جرأت حضور در صحنه را یافتند و مردم مجبور شدند مصدومان و اجساد مردگان را با خودروهای خود حمل کنند.

هزاره‌ها گروهی از شیعیان افغانستان هستند که البته در پاکستان هم جمعیتی قابل توجه دارند. این روزها، بیرون رفتن از خانه برای آنها کاری پرمخاطره شده است. دانش‌آموزان در خانه می‌مانند و به مدرسه نمی‌روند، پدر و مادرها هم مجبورند به آنها توضیح دهند چرا بعضی‌ها می‌خواهند آنها را بکشند. هزاره‌ها معتقدند حکومت پاکستان به هیچ عنوان علاقه‌مند به محافظت از آنها نیست و حتی بسیاری از آنها می‌گویند خود حکومت در کشتارها دست دارد. انفجار 16فوریه 85نفر را کشت که تقریبا همه آنها هزاره بودند. حدود یک‌ماه قبل‌تر از آن هم انفجاری دیگر 96نفر را به کام مرگ فرستاد که اکثر آنها هم هزاره بودند. قربانیان عابرانی نیستند که اتفاقی کشته شده باشند، آنها قومی هستند که در معرض نابودی قرار گرفته‌اند. اما گروهی که دست به این کشتارها می‌زند لشکر جنگوی نام دارد. اعضای این گروه سنی‌مذهبانی هستند که کشتار شیعیان را در دستور کار دارند. هرچند جنوب آسیا در دوران اخیر مرکز جنگ‌های قومی و فرقه‌ای بوده است اما این کشتارها در نوع خود منحصر به‌فرد هستند.

اعضای گروه لشکر جنگوی در ابتدا شهروندان را به رگبار می‌بستند. آنها اتوبوس‌ها را متوقف می‌کردند و مسافران شیعه را هدف قرار داده و اجسادشان را در کنار جاده رها می‌کردند. اما حالا در محل‌های رفت‌وآمد شیعیان مانند باشگاه‌ها، کافی‌نت‌ها، بازار و مدارس از بمب‌های پرقدرت استفاده می‌کنند. براساس اطلاعات وب‌سایتی که هدفش اطلاع‌رسانی در مورد این کشتارهاست، از سال 1999، حدود هزار و300نفر در این حملات کشته شده‌اند. بیش از 200نفر از این تعداد در سال‌جاری میلادی جان خود را از دست داده‌اند.

هزاره‌ها قومی شیعه هستند که لشکر جنگوی علاقه‌ای خاص به [کشتار] آنها دارد. کویته که در نزدیکی مرز افغانستان و پاکستان قرار دارد شهری است که هزاره‌ها هر زمان احساس کرده‌اند کسی در کشورشان یا افغانستان، خواستار آنها نیست به آن پناه برده‌اند. آنها بیش از 100 سال است که به این شهر رفت‌وآمد دارند البته در جست‌وجوی امنیت اما اکنون با کشتار روبه‌رو شده‌اند.

در طول تاریخ طولانی و پرکشمکش افغانستان هرچند همه اقوام رنج کشیده‌اند اما هزاره‌ها بداقبال‌تر از بقیه هستند چون در کشوری که اکثریت سنی‌مذهبند آنها مذهب شیعه دارند و دیگر اینکه چهره‌ای متفاوت با دیگر اقوام افغان دارند. هزاره‌ها یا از تبار زائران بودایی هستند و یا از تبار چنگیز (شاید هم از هر دو). بنابراین اگر کسی مصمم به نابودی شیعیان باشد هزاره‌ها بهترین هدف هستند: هیچ اشتباهی در کار نخواهد بود، لشکر جنگوی چهره‌های مغولی را انتخاب کرده و می‌کشد.

هزاره‌ها اکنون خشمگین هستند و در هر جا که جمعیتی قابل توجه دارند اعتراض‌هایی را برپا کرده‌اند. برای مثال، در کویته که این کشتارها اتفاق افتاده است هزاره‌ها تصمیم گرفتند تا زمانی که حکومت واکنش نشان نداده اجساد کشته‌شدگان را دفن نکنند. مدتی است که واژه نسل‌کشی از سوی بعضی از آنها استفاده می‌شود. اگرچه آنچه لشکر جنگوی تا‌کنون انجام داده منطبق بر این واژه نیست اما براساس صحبت‌های این گروه، تصور آن در آینده امکان‌پذیر است.

یکی از سخنگویان لشکر جنگوی به رسانه‌های محلی گفت: این جنگ فقط به‌خاطر خداست و در پایان، بلوچستان را به قبرستان شیعه‌ها تبدیل خواهیم کرد. لشکر جنگوی در نامه‌ای سرگشاده که یک سال‌ونیم پیش منتشر شد عقیده خود را برای همه روشن کرد: همه شیعه‌ها باید کشته شوند. ما پاکستان را از افراد ناپاک پاک خواهیم کرد. پاکستان یعنی سرزمین پاکان و شیعیان حق ندارند در این کشور زندگی کنند.

آنها طی سخنانی دیگر گفتند: ما پاکستان را قبرستان هزاره‌های شیعه خواهیم ساخت و خانه‌های آنها را با بمب و عملیات‌های انتحاری نابود خواهیم کرد. جهاد علیه شیعیان هزاره اکنون وظیفه ماست. لشکر جنگوی با این سخنان اذعان می‌کند که جنگ آنها صرفا نزاعی فرقه‌ای نیست بلکه خواهان پاکسازی قومی است.

طالبان حکم بچه قلدری را در مدرسه دارد که نظمی ظاهری را حکمفرما می‌سازد اما سپس از قدرتش سوءاستفاده می‌کند، اما لشکر جنگوی بچه‌ای بیش‌فعال است که این طرف و آن طرف می‌دود و به همه لگد می‌زند. او آزاد است چون حتی معلم‌ها هم از او می‌ترسند. پس از بمب‌گذاری‌های اخیر‌، لشکر جنگوی صبر کرد تا امدادگران از راه برسند و در آن هنگام بمب دوم را منفجر کرد. پیام روشن بود: اگر سعی کنید به هزاره‌ها کمک کنید، شما هم به سرنوشت آنها دچار خواهید شد. ممکن است عدم‌واکنش حکومت ناشی از ترس باشد. لشکر جنگوی در دسترس است و رهبران آن آزادانه زندگی می‌کنند (بیشتر در پنجاب). آنها حتی در عملیات‌های خود احتیاط را هم رعایت نمی‌کنند. برای مثال، بمبی که لشکر جنگوی در فوریه استفاده کرد دوهزار و200پوند (حدود هزار کیلوگرم) وزن داشت. اندازه آن دو برابر بمبی بود که رمزی یوسف در سال 1993در برج‌های مرکز تجارت جهانی استفاده کرد. آنها مجبور بودند آن را با تراکتور به محل ببرند.

پس از آنکه تروریست‌های پاکستانی در سال 2002به مجلس هند حمله کردند، پرویز مشرف، رئیس‌جمهور وقت پاکستان، بر اثر فشار بین‌المللی گروه‌های شبه‌نظامی از جمله این گروه را غیرقانونی اعلام کرد. اما آنها حالت زیرزمینی به‌خود گرفتند و بعدها با هیبتی ترسناک‌تر همراه با دیگر گروه‌های غیرقانونی قد علم کردند. در بدترین حالت، آنها با طالبان شروع به همکاری کردند. لشکر جنگوی را به نفرتش از شیعیان می‌شناسند و طالبان را به دشمنی با دوستان آمریکا در افغانستان؛ از این‌رو هر دوی آنها در مورد هزاره‌ها اتفاق نظر دارند.

پاکستان اقدامات مثبتی درخصوص کشتارها انجام داده است اما این اقدامات مردمی را که در خطر هستند راضی نکرده است. هزاره‌ها خواستار دخالت ارتش هستند اما ارتش محترمانه پاسخ منفی داده و گفته است این مشکلی داخلی و مربوط به برقراری نظم و قانون است و دخالت نیروی فدرال درست نیست. ارتش همچنین گفته دخالت در این قضیه بدون دستور دولت اقدامی غیردمکراتیک است. البته شایان ذکر است که در پاکستان ارتش دولت را هدایت می‌کند (در بیشتر کشورها می‌گویند که دولت یک ارتش دارد اما در مورد پاکستان می‌گویند ارتش یک دولت دارد).

در حقیقت، مردم بهانه‌های ارتش را نپذیرفته‌اند و آن را به مشارکت با لشکر جنگوی متهم می‌کنند اما در این بین، نیروهای مرزی پاکستان در چند مورد به لشکر جنگوی حمله برده و پلیس محلی هم بیست و پنج عضو این گروه ازجلمه رئیس آن را دستگیر کرده است؛ اگرچه او را در همان ابتدا با وجود آنکه با صراحت مسئولیت یکی از بمب‌گذاری‌ها را پذیرفته بود آزاد کردند.معلوم نیست آنچه ارتش پاکستان را از مداخله بازمی‌دارد ترس است یا سیاست یا مشارکت در کشتارها، شاید هم ملغمه‌ای نامیمون از هر سه.

شاید تنها چیزی که همه در مورد لشکر جنگوی اتفاق نظر دارند گسترش عملیات‌های آن است. آنها یک سال پیش به درون افغانستان نفوذ کرده و در حمله‌ای همزمان، پیچیده و بسیار همانگ سه شهر شیعه‌نشین این کشور را هدف بمب‌گذاری قرار دادند. اگر ارتش پاکستان لشکر جنگوی را سرکوب نکند این گروه بیش از هر هم‌مسلک خود قادر است دستاوردهای نیروهای ائتلاف را در محافظت و ارتقای گروه‌های آسیب‌پذیر افغانستان بر باد دهد. لشکر جنگوی تصویری وحشتناک را پیش روی آمریکا نمودار می‌کند که نشان‌دهنده آینده افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی است.لشکر جنگوی همانند طالبان از طریقت دیوبندی الهام می‌گیرد. روش‌های آنها حتی پیچیده‌تر است و هنگام کشتار غیرنظامیان کمتر از طالبان ملاحظه‌کاری به خرج می‌دهند.

آتلانتیک

کد خبر 213576

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز